با من بگو. از سفرهایی که کردی و سرزمینهایی که دیدی!
شنیدهام آن دوردستها، فراتر از زمان، پشت بلندترین کوههای هیچستان، پیرمردی سازی دارد با سه هزار سال عمر که وقتی مینوازد تمام عشاق به گریه خواهند افتاد و از صدای گریهی عشاق و ساز مرد، قلب تمام معشوقهها مهربان خواهد شد. من هرگز صدای چنین سازی را نشنیدهام. تو شنیدهای؟
اگر اینبار به آن دوردستها، فراتر از زمان، پشت بلندترین کوههای هیچستان سفر کردی و آن پیرمرد را با آن ساز دیدی، بگو برای من بنوازد.
شنیدهام پشت پیچ آخر زمان، دریاچهای است ابدی که انتهایش، آنجا که عمقش به اندازهی طول عمر نوح میماند، پری دریایی زندگی میکند که نیلبکی دارد قدیمیتر از زمان و هر وقت مینوازد، آب دریاچه باران میشود و میبارد بر زمین.
اگر اینبار به پیچ آخر زمان، به انتهای آن دریاچهی ابدی رفتی و آن پری دریایی را با آن نیلبک دیدی، بگو برای من بنوازد.
کاوه 2/5/84
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر