سه‌شنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۸

مه‌آلوده شو

دودآلوده‌ شو

زمخت،

کج و معوج،

پشت دود سیگارت پنهان شو

تا من نبینم شیطنت‌هایت را، لوندیهایت را.
-
دستت را که می‌کنی لای دود

قرمزی رژت، برق نگاهت

حک می‌شود روی چشمهای کنجکاوم،

می‌گردم به دنبال چیزی بیشتر و

تو پکی می‌زنی به سیگار

و ته سیگار قرمز دیگری را به زیرسیگاری اضافه می‌کنی.
-
مثل مثلث ذوزنقه‌ای،

ذوزنقه‌ی مستطیلی،

و یا مستطیل دایره‌ای

شاید هم پیچیده‌تر از آن

می‌خواهی خودت را از من پنهان کنی

مرموز باشی

لای دودها قائم شوی و بیرون نیایی

و من مثل بازی مار و پله

هی تاس می‌ریزم

و از نردبان‌ها بالا می‌آیم

تا تو را کشف کنم؛

قند توی دلت آب می‌شود،

لبخند می‌زنی و بازی تمام نمی‌شود.


کاوه

11 اسفند 88

ترس، گریز

تمنای دختری تنها

-

دود، سکوت

بوی زن، بوی شهوت

خاطرات مه آلود روزهای قشنگ

-

مکث، درنگ

فریادهای ناتمام صدایی از جنس مخالف.

کاوه

8 اسفند 88