مهآلوده شو
دودآلوده شو
زمخت،
کج و معوج،
پشت دود سیگارت پنهان شو
تا من نبینم شیطنتهایت را، لوندیهایت را.
-
دستت را که میکنی لای دود
قرمزی رژت، برق نگاهت
حک میشود روی چشمهای کنجکاوم،
میگردم به دنبال چیزی بیشتر و
تو پکی میزنی به سیگار
و ته سیگار قرمز دیگری را به زیرسیگاری اضافه میکنی.
-
مثل مثلث ذوزنقهای،
ذوزنقهی مستطیلی،
و یا مستطیل دایرهای
شاید هم پیچیدهتر از آن
میخواهی خودت را از من پنهان کنی
مرموز باشی
لای دودها قائم شوی و بیرون نیایی
و من مثل بازی مار و پله
هی تاس میریزم
و از نردبانها بالا میآیم
تا تو را کشف کنم؛
قند توی دلت آب میشود،
لبخند میزنی و بازی تمام نمیشود.
کاوه
11 اسفند 88
اشتراک در:
پستها (Atom)